دختری بر باد

ساخت وبلاگ

به زایش دگرباره ی امید

چندگاه باقیست...؟

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 56 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:56

ترس نهادن بار هدف بر دوش های دیگری،  از حساب شده ترین ترسهاست. 4 ساعت پیش ودکا عقده ی صراحت گشود. دود سیگار عقده ی اشک. 4 ساعت پیش من بی لب بر هم زدن خیلی چیزها گفتم. 4 ساعت پیش من ناگهان یاد آقای الف و آن پنجشنبه آخر آذر سورئالی افتادم  که هرگز یادم نمیرود (و من یادم نمیرود...حتی اهمیتش هم کم نمیشود!)  و این حقیقت دوباره در صورتم کوفت که واقعا احتمالی هست که به جست و جوی کسی 70 سال منتظر ماند و تنها شد. من میدانم که هدفی متعلق به کسی دیگر را به دوش دیدن، چقدر وحشتناک و بی معنی میتواند باشد. اینکه احتمال چقدر همه چیز زندگیست و اینکه در نهایت آزادیست که میتواند هر سرخوردگی را مرهم نهد.و  در  آخر فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم، بنده ی عشقم و از هردو جهان آزادم... دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : ای وای بر اسیری كز یاد رفته باشد,ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دانلود,ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد صیاد, نویسنده : abarbaad3 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:56

کاش میشد امشب جمع شد و تا خود صبح سیگار کشید و چای خورد و فیلم دید.

دیروز (که به طور مسخره ای دور به نظر میاد... شاید در حد یکسال!) یک برگ سفید از "بار هستی" با ثبتیات من و نوبادی سیاه شد. فضایی ثبت کردیم که هرموقع، در نهایت دلگیریم، دلم میخوادش. موقع هایی مثل امشب.

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : شب انار,انار شب یلدا,انار شب یلدا عکس, نویسنده : abarbaad3 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:56

امروز، روز اول دی ماه است و آنکه میخندد، خبر هولناک را نشنیده است. دیروز من فالی زدم(...عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/عشق داند که در این دایره سرگردانند... لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ!/عشقبازان چنین مستحق هجرانند!) و اول سر نفهمیدمش. بعدا فهمانده شدم. 

ساعت ضربه ها مینوازد مینوازد مینوازد...

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 30 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:56

یک یاس هایی هست آدم میخواندشان. نه از خواندن های هایدگری. نه خواندن به مثابه ی زبان تکلم. خواندن به مانند نقشه. یعنی میفهمی الان کجاست. عین آن حجم بزرگ الکل که از نزدیکی اش به دماغت، تا وقتی که پاشیده میشود به سراسر معده ات، میفهمی کجاست. یا حتی وقتی قطره قطره قطره میشود خون رگهایت. که میگوید مایوس نباش؟  در عدم اقرار نیاز به آغوشی صرفا صادقانه، یک تزویر کثیفی پنهان است شاید.

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abarbaad3 بازدید : 72 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:55

... 

درخت کوچک من،

به باد عاشق بود...

به باد بی سامان!


کجاست خانه ی باد؟

کجاست خانه ی باد...؟

دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : breathing in sulfur,breathing in sulfuric acid fumes,breathing in sulfuric acid, نویسنده : abarbaad3 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:55

فراموشی چگونه ساحتیست؟ آیا به راستی میتوان تصمیم گرفت بر فراموش کردن؟ از یاد بردن و دیگر هرگز به یاد نیاوردن؟ مگر همین تصمیم خود تناقض ندارد با ذات فراموشی؟  واقعیت این است که انسان فراموش نه، بلکه انکار میکند! انسان وجود اسباب رنج خود را آنچنان منکر میشود که به دروغ خود، خود ایمان میاورد... ایمان می اورد به بی اهمیت بودن گلی، انسانی، بوسه ای یا هم آغوشیِ رخوتناکی بین دو سیگار. ایمان می آورد به بیهودگی آن زمان از دست رفته... از کلمات و از نوشتن و فهمیده شدن دیگر چه مدد خواهم؟ ازهمه ی اینها را گفتن...؟بحثی نه، که فورانیست همه ی اینها، چرا که کلادیوس نه نام عمّ، که مفهومیست عام!  آخ که  عشق و شهوت و شجاعت نفرت و رفاقت همه در شالوده ی کلماتی مقدس اند و ما را گفته شد، اگر عقوبتی جان فرسای را تحمل کنیم، آن کلام مقدس را خواهیم آموخت...ولی ما، ما شیدایان این کلمات، عقوبت جانکاه را چندان تاب آوردیم، آری، که کلام مقدسمان، باری از خاطر گریخت! دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : ابلها مردا عدوی تو نیستم,ابلها مردا,ابلها مردا عدوی تو, نویسنده : abarbaad3 بازدید : 33 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:55

نمیشود نگذاشت انسان ها شعر بخوانند؟ نمیشود نگذاشت موسیقی های زیبا نواخته شود؟ نمیشود بگوییم هیچ کتابی چاپ نشود؟ نمیشود دنیا گاهی زیبا نباشد و نمیشود فهمیدن جرمی باشد سنگین؟ نمیشود هر کودکی به را که به نام انسانیت اشک ریخت را کشت؟ نمیشود همه ی گلهای سرخ دنیا را آتش زد؟ نمیشود؟ نمیشود بگوییم شبهای مهتابی نگاه به آسمان ممنوع است؟ نمیشود بگوییم انسان ها را فهمیدن مجازات اعدام دارد و نمیشود "نشانهای اخوتهای پنهانی" آنچنان وحشتی در دلمان بیفکنند که جای نزدیک شدن پا بگذاریم به فرار؟آخ که نمیشود...  ولی هر موجودی را دیدم که چشم بسته تا دست محرک موسیقی نوازشش کند، هر انسانی را دیدم که انار را گرفته به دست و دارد بویش میکند، هر زن یا مردی را دیدم که ایستاده رو به باد و چشمانش را به شهوت هم آغوشی سرد با او بسته، هر دو پایی دیدم که اشک دارد گوشه چشمانش به هنگام هجرت کلمه، هر کسی را دیدم که عشقبازی میکند با شب، سخت میکوبمش. آخ با چشمانی اشکبار مشت میچینم روی قلبش و میگویم خود را نزایید که زاده ی رنجید... میچرخم و موهایم را به چنگ خودم پریشان میکنم و فریاد میزنم که خلائق! نطفه عشقند ه دختری بر باد...
ما را در سایت دختری بر باد دنبال می کنید

برچسب : سر کوه بلندم گرفتار پلنگم, نویسنده : abarbaad3 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 22:55